بهترين دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر يک گل به او تقديم کنيد
دسته گلي تقديم تان مي کند و خوب تر از آن است که
اگر دسته گلي به آب داديم، دسته گل هايش را پس بگيرد .اگر ذره بين نگاه قوي باشد
در تمام صفحه هاي ورق خورده ي زندگي اثر انگشت او ديده مي شود
چه بچه گانه است که فکر مي کنيم
همه اش را به تنهايي ، رنگ کرده ايمخدايا !
خدايا چگونه تو را بخوانم درحالي که من، من هستم
با اين همه گناه ومعصيت
و چگونه از رحمت تو نا اميد شوم درحالي که تو، تو هستي
با آن همه لطف ورحمت
خدايا تو آنچناني که من مي خواهم
مرا نيز چنان کن که تومي خواهيبه خاطر بسپاريم همراهي خدا با انسان مثل نفس کشيدن است
آرام، بي صدا، هميشگي . . .دلت که گرفت ، ديگر منت زمين را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او هميشه آغوشش باز است ، نگفته تو را ميخواند ؟
اگر هيچکس نيست ، خدا که هست . . .تمام خوبي ها را برايت آرزو مي کنم ، نه خوشي ها را
زيرا خوشي آن است که تو مي خواهي
و خوبي آن است که خدا براي تو مي خواهد . . .
” خدايا ” تو را عاشق ديدم و غريبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار ديدم و بي وفايي نمودم ولي هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم ديدم و در سردترين لحظات به سراغت آمدم
اما…
تو مرا چه ديدي که همچنان بخشنده و توبه پذير و مشتاق بنده ات ماندي
با صنع تو هر مورچه، رازي دارد
با شوق تو هر سوخته نازي دارد
اي خالق ذوالجلال، نوميد مکن
آن را که به درگهت نيازي دارد
پــــــــــروردگارا:
از بابت زيباترين تكـرار اين دنيا كه بيداريست، تو را سپاسگزارم،
از تو تقاضا دارم همانطور كه چشم صورت ما را به زيباييهايت بازكردي،
چشم دلمان را هم به حقيقت بندگيت باز نگهدار.
خداي من
نه آن قدر پاکم که کمکم کني و نه آن قدر بدم که رهايم کني
ميان اين دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار ميدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آني باشم که تو خواستي
و هرگز دوست ندارم آني باشم که تو رهايم کني
آنقدر بي تو تنها هستم که بي تو يعني “هيچ” يعني “پوچ”
خدايا هيچ وقت رهـــايم نکن . . .
خدايا دلم که برايت تنگ ميشود با آنکه ميدانم همه جا هستي اما به آسمان نگاه ميکنم چرا که ميدانم آسمان حداقل سه نشانه از تو دارد :بيانتهاست ، بيدريغ است و چون يک دست مهربان هميشه بالاي سرماست
خداي من اين روزها فقط شرمنده توام که ظاهر رفتارم نشانه دوستي با توست و در باطن نه
وقتي ميگن دلت رو به خدا بسپار من درک نميکنم يعني چه جوري
اما خودت کمکم کن حتي اگه دلم رو هم به تو نسپردم از هر چي غير تو هست پاک کنمخدايا دستانم را محکم تر بگير…به دستان تو اطمينان دارم از سستي دستان خود نگرانم
خدايا بابت هر شبي كه بي شكر تو سر به بالين نهادم
بابت لحظات شادي كه به يادت نبودم
بابت هر گرهي كه به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم
بابت هر گرهي كه به دستم كور شد و مقصر تو را ميدانستم مرا ببخش…
من هم يک مخاطب خاص دارم
مخاطبم هر روز به من عشق ميورزد
او شبها قبل از خواب برايم قصه ميگويد
صبحها مرا با بوسه خود بيدار ميکند
روزي پنج بار صدايم ميکند تا با او عاشقانه سخن بگويم
او عاشق من است
اما
اما من گاهي دست رد به سينهي عشق او ميزنم
زماني ک صدايم ميکند تا با او سخن بگويم، به او اعتنايي ميکنم
کتابي پر از نامههاي عاشقانه به من داده و از من خواسته بخوانمش ولي من چيزي از آن نميدانم
شبها بدون توجه به او ميخوابم و صبحها بدون ياد او بيدار ميشوم
گاهي به عشقش خيانت ميکنم
اما او همچنان عاشق من است…….
خدا جون کاشي روزي بتونم با افتخار بگم عاشققققققتم
کمکم کن اوني بشم که لايق عشق تو باشد
همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند پس تو را چه غم که اينقدر احساس تنهايي ميکني؟ بدان در تنهاترين لحظات و در هر شرايط خداوند با توست.
خدايا زندگي سرشار از هزاران نگرانيست و ذهن از يک فکر به سوي فکر ديگر پرواز ميکند,در ميان چنين هياهويي شنيدن نداي خاموشي که در قلبم با من سخن ميگويد, دشوار است.
خدايا مرا موهبت آن بخش که ذهنم در کشاکش اين غوغاي روزمره بر تو متمرکز باشد و هر روز دقايقي با تو ارتباط برقرار کنم.
چنان متبرکم کن که نداي تو را بشنوم و سيماي تو را که پراز لطف و زيباييست به چشم دل مشاهده کنم
خداوند از راههاي عجيب و غريب بندگانش را رهبري ميکند و ما معتقديم که مقصود خداوند فقط شاد و خوشبخت ساختن ماست؛ اما خودمان نميدانيم که خداوند چه نوع خوشبختي را در حقمان روا داشته و از چه راهي به دستمان رسانده است.
درباره این سایت